و خدا زن را آفرید.
زن گفت: من شبیه به هیچ کس نیستم مرا تعظیم کنید !!
و خدا خندید ...
هزار رسول
با کتاب
لا کتاب
در تلاوت خورشید...
زن گفت: من شبیه به هیچ کس نیستم مرا تعظیم کنید !!
و رسولان خندیدند...
تا سرانجام روزی ؛
خدایی سار بر شانه ، معجزه سوار ، کتاب در دست
او را تعظیم کرد !!
زنی را که شبیه به هیچ کس نبود...
سالها بعد ؛
زن می گریست: من شبیه به خودم نیستم مرا سجده کنید !!
تقصیر خودشه فک کنم!
پ ن: یه چیزی میشی!